پایگاه تخصصی نجوا
هیچ بى نیازى مانند عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ میراثى همچون ادب و هیچ پشتیبانى مانند مشورت نیست. امام علی(ع)
جواب دندان شکن روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به
زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد . محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون
تولستوی هستم .
بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می
تونم ازت بپرسم؟
شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟ بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟ شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم. بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟ شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است. بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد. شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند. بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... . بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم... .. شتر مادر: بپرس عزیزم. بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟
ادامه مطلب ... جمعه 4 شهريور 1390برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : مهدی
از خون جوانان وطن
از میان
تمام تصنیف های عارف شاید تصنیف " از خون جوانان وطن لاله دمیده "
مشهورترین باشد . این تصنیف تاریخی، هفتمین تصنیف از مجموعه تصنیف های عارف است.
او در مقدمه آن نوشته است :
این تصنیف
در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. بواسطه عشقی كه حیدرخان
عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد.
این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است :
بند یك
هنگام
می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار
بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر كرم
، خطه ی ری رشك ختن شد
دلتنگ
چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه كجرفتاری
ای چرخ
چه بد
كرداری ای چرخ
سر كین داری
ای چرخ
نه دین
داری ،
نه آیین
داری ای چرخ
بند دو
از
خون جوانان وطن لاله دمیده
از
ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در
سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو
من در غمشان جامه دریده
چه كجرفتاری
ای چرخ ،
بند سه
خوابند
وكیلان و خرابند وزیران
بردند به
سرقت همه سیم و زر ایران
ما را
نگذارند به یك خانه ویران
یارب
بستان داد فقیران ز امیران
چه كجرفتاری
ای چرخ ،
چه بد
كرداری ای چرخ
سر كین داری
ای چرخ
نه دین
داری ،
نه آیین
داری ای چرخ
بند چهار
از اشك
همه روی زمین زیر و زبر كن
مشتی
گرت از خاك وطن هست بسر كن
غیرت
كن و اندیشه ایام بتر كن
اندر جلو
تیر عدو، سینه سپر كن
چه كجرفتاری
ای چرخ ،
چه بد
كرداری ای چرخ
سر كین داری
ای چرخ
نه دین
داری ،
نه آیین
داری ای چرخ
بند پنج
از
دست عدو ناله ی من از سر درد است
اندیشه هر
آنكس كند از مرگ، نه مرد است
جان
بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی
اگرت هست، كنون وقت نبرد است
چه كجرفتاری
ای چرخ،
چه بد
كرداری ای چرخ
سر كین داری
ای چرخ
نه دین
داری ،
نه آیین
داری ای چرخ
بند شش
عارف
ز ازل ، تكیه بر ایام نداده است
جز جام، به
كس دست، چو خیام نداده است
دل جز بسر
زلف دلارام نداده است
صد زندگی
ننگ بیك نام نداده است
چه كجرفتاری
ای چرخ،
چه بد
كرداری ای چرخ
سر كین داری
ای چرخ
نه دین
داری ،
نه آیین
داری ای چرخ
ادامه مطلب ... پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : مهدی
ظهورکن که بگیرد طلوع معنایی دمی بدم که تجلی کند مسیحایی به چشم منتظرم لحظه ای بیاوببین نشسته چشم کویری به راه دریایی به لطف دست توخالی نمیشود دستم چقدربنده نوازی!چه قدرآقایی چراشبیه به یوسف؟تویوسفی وخودت عزیزعالم وعشق دوصد زلیخایی بیاکه شعر دگرخسته شد زدست قلم چه قدرواژه ی جمعه،غروب،تنهایی.... اگربه خواب می آیی به دیدنم،ای کاش تمام عمر شود مثل خواب،رویایی به عزت وشرف لااله الاالله... تمام شدهمه رفتند حال می آیی؟ علی لواسانی
ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : مهدی
سه پند لقمان به پسرش شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:43 :: نويسنده : مهدی
شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : مهدی
شاگرد زيرك و استاد! ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : مهدی
دوران حكومت 800 ساله مسلمانان بر جنوب اروپا (اسپانيا و پرتقال) دوران درخشان و روشني است كه البته عاقبتي بسيار تلخ و دردناك دارد.در زمان حضور مسلمين در اندلس، سطح رفاه زندگي ، رشد تمدن در بالاترين سطح خود بود. اما چه شد كه اين تمدن عظيم و افتخار آفرين فروپاشيد . داستان اين فروپاشي عبرت آموز است ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : مهدی
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : ادامه مطلب ... |
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |