پایگاه تخصصی نجوا
هیچ بى نیازى مانند عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ میراثى همچون ادب و هیچ پشتیبانى مانند مشورت نیست. امام علی(ع)
پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : مهدی
ظهورکن که بگیرد طلوع معنایی دمی بدم که تجلی کند مسیحایی به چشم منتظرم لحظه ای بیاوببین نشسته چشم کویری به راه دریایی به لطف دست توخالی نمیشود دستم چقدربنده نوازی!چه قدرآقایی چراشبیه به یوسف؟تویوسفی وخودت عزیزعالم وعشق دوصد زلیخایی بیاکه شعر دگرخسته شد زدست قلم چه قدرواژه ی جمعه،غروب،تنهایی.... اگربه خواب می آیی به دیدنم،ای کاش تمام عمر شود مثل خواب،رویایی به عزت وشرف لااله الاالله... تمام شدهمه رفتند حال می آیی؟ علی لواسانی
ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : مهدی
سه پند لقمان به پسرش شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:43 :: نويسنده : مهدی
شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : مهدی
شاگرد زيرك و استاد! ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : مهدی
دوران حكومت 800 ساله مسلمانان بر جنوب اروپا (اسپانيا و پرتقال) دوران درخشان و روشني است كه البته عاقبتي بسيار تلخ و دردناك دارد.در زمان حضور مسلمين در اندلس، سطح رفاه زندگي ، رشد تمدن در بالاترين سطح خود بود. اما چه شد كه اين تمدن عظيم و افتخار آفرين فروپاشيد . داستان اين فروپاشي عبرت آموز است ادامه مطلب ... شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : مهدی
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : ادامه مطلب ...
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |