پایگاه تخصصی نجوا
هیچ بى نیازى مانند عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ میراثى همچون ادب و هیچ پشتیبانى مانند مشورت نیست. امام علی(ع)
چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : مهدی       

خدا ان حس زیبایست که درتاریکی صحرا .زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را . یکی مثل نسیم دشت میگوید :

کنارت هستم ای تنها...



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 10:13 ::  نويسنده : مهدی       

 

معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
معلم جواب داد : ....

 

نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :

خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !

معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و

کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟

بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !

معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام

عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم

تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است

معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !

و از دیدگاه هر کس متفاوت است

 



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 10:7 ::  نويسنده : مهدی       

 

هارون الرشید از بهلول پرسید که: دوست ترین مردم نزد تو کیست؟ 

گفت: آن کس که شکم مرا سیر کند. 

گفت: اگر من شکم ترا سیر کنم، مرا دوست داری؟ 

گفت: دوستی به نسیه نمی باشد.



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : مهدی       

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد .....

عد با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .از آنجا می توانستند درخت را ببینند . دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت :

 

-(( آه این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ، 

دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند .))



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : مهدی       

سلام بعد ازمدتها اومدم دارم میرم چون خیلی وقتم کمه دارم برای کنکور آماده میشم



چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 19:57 ::  نويسنده : مهدی       

سلام بر همه سال نو را به شما هم وطن گرامی تبریک عرض مینمایم امیدوارم سال خوشی داشته باشید.

 



چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : مهدی       

راز خوشبختی

روزگاری مردی فاضل زندگی می‌کرد. او هشت‌سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد؛ او هر روز از دیگران جدا می‌شد و دعا می‌کرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود.

یک روز هم‌چنان که دعا می‌کرد، ندایی به او گفت به‌جایی برود. در آن‌ جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش ‌خواهد داد. مرد وقتی این ندا را شنید، بی‌اندازه مسرور شد و به ‌جایی که به او گفته شده بود، رفت. در آن ‌جا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباس‌‌های مندرس و پاهایی خاک‌ آلود، متعجب شد.

مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت:

روز شما به ‌خیر. مرد فقیر به ‌آرامی پاسخ داد: "هیچ‌وقت روز شری نداشته‌ام."

پس مرد فاضل گفت: "خداوند تو را خوشبخت کند."

مرد فقیر پاسخ داد: "هیچ‌گاه بدبخت نبوده‌ام."

تعجب مرد فاضل بیش‌‌تر شد: "همیشه خوشحال باشید."

مرد فقیر پاسخ داد: "هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام."

مرد فاضل گفت: "هیچ سر درنمی‌آورم. خواهش می‌کنم بیش‌تر به من توضیح دهید."

مرد فقیر گفت: " با خوشحالی این‌کار را می‌کنم. تو روزی خیر را برایم آرزو کردی درحالی‌که من هرگز روز شری نداشته‌ام زیرا در همه‌حال، خدا را ستایش می‌کنم. اگر باران ببارد یا برف، اگر هوا خوب باشد یا بد، من هم‌چنان خدا را می‌پرستم. اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد، باز خدا را ستایش می‌کنم و از او یاری می‌خواهم بنابراین هیچ‌گاه روز شری نداشته‌ام.

تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالی‌که من هیچ‌وقت بدبخت نبوده‌ام زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بوده‌ام و می‌دانم هرگاه که خدا چیزی بر من نازل کند، آن بهترین است و با خوشحالی هر آن‌چه را برایم پیش‌بیاید، می‌پذیرم. سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی، خوشی یا غم، همه‌ هدیه‌هایی از سوی خداوند هستند.
تو برایم خوشحالی آرزو کردی، در حالی‌که من هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام زیرا عمیق‌ترین آرزوی قلبی من، زندگی‌کردن بنا بر خواست و اراده‌ی خداوند است."



شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 10:55 ::  نويسنده : مهدی       

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
*** مـادر***
صدا کنی



دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : مهدی       

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا مشاهده شده حدیثی از امام حسین ع تحریف کرده اند و با آن قلوب مومنین و عاشقان ایشان را منقلب ساخته اند :
من اول ترجمه بی پایه و دورغین این شخص بی سواد را برایتان می آورم :

" از حسین بن علی:
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس
قمی، صفحه ۱۶۴. "

جالب است ایشان متن حدیث را اسکن کرده و نمایش داده که خود همین متن دلیلی است مخالف حرف ایشان ادامه مطلب را حتما بخوانید :



قبل از این که حرفی به زبان آورم نظرتان را به همین عکسی که از کتاب سفینة البحار اسکن شده جلب میکنم :
اگر دقت داشته باشید حدیث از امام تنها همین چند جمله است :
نحن قریش وشیعتنا العرب و عدونا العجم ..
متن حدیث نقل شده از امام ع تنها همین چند کلمه است .که ترجمه آن هم واضح است یعنی ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم هستند !
مابقی نوشته ها توضیح حدیث است که توسط نقل آن عالم بیان شده و جالب است که در اینجا دو اشتباه صورت پذیرفته .(در عکس در کادر اول مشخص نمودم )
حال ببنید این شخص چه کار کرده :
اول توضیح مولف را جزء حدیث دانسته
دوم همین توضیح مولف را بد ترجمه کرده .ترجمه صحیح توضیح مولف اینست :
عربي که شيعه ما باشد ممدوح و شايسته است(پس معيار شايستگي، شيعه بودن است) اگر چه عجم و غير عرب باشد و اما عجم (غير عربي) که دشمن ما اهل بيت باشد مذموم و ناشايسته است (پس معيار مذموم بودن، دشمني با اهل بيت است) اگر چه عرب باشد.
سوم اینکه خود مولف کتاب در مذمت کار خلیفه دوم یعنی عمر مطلبی نوشته و آنرا نکوهش نمود که این شخص این را هم جزء حدیث پنداشته (کادر دومی در عکس)
حال مولف کتاب در مورد عمر خطاب چه گفته:لمّا ورد سبي الفرس أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَيْعَ النِّسَاءِ وَ أَنْ يَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِيدَ الْعَرَبِ.....» ترجمه‌ :
هنگامي که اسيران ايراني وارد مدينه شدند خليفه دوم خواست که زنهايشان را بفروشد و مردانشان را بردگان عرب قرار دهد.....

کاملا مشهود است در اینجا کاری از کارهای خلیفه دوم یعنی جناب (عمر) نقل شده و ان مترجم بی سواد این را جزء نظر امام حسین ع گرفته !
حال جالبتر اینکه این اقا دنباله حدیث را نقل نکرده .مرحوم مولف کتاب در تقبیح بیشتر این کار خلیفه دوم بیان امیر مومنین ع به عمر را می آورد :
فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ.....
در اينجا اميرالمومنين ع (عليّ بن ابيطالب ع) اعتراض کرد که اينکار را نکن و اين حق را نداري چرا که رسول خدا ص فرموده است که بزرگان و گراميان هر قومي را گرامي بداريد.....

حال یک بار دیگر ترجمه صحیح را می اورم بعد با ترجمه یا تحریف اون اقا مقایسه کنید و پی به جهالت این شخص ببرید:
قال ابی عبدالله:
ما از قریش هستیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم هستند .
حدیث در اینجا تمام شد ما بقی حرف مولف کتاب است :
بیان این حدیث : عربي که شيعه ما باشد ممدوح و شايسته است(پس معيار شايستگي، شيعه بودن است) اگر چه عجم و غير عرب باشد و اما عجم (غير عربي) که دشمن ما اهل بيت باشد مذموم و ناشايسته است (پس معيار مذموم بودن، دشمني با اهل بيت است) اگر چه عرب باشد.
ادامه سخن مولف کتاب :
بد نظری خلیفه دوم (عمر )نسبت به عجم ها :
هنگامي که اسيران ايراني وارد مدينه شدند خليفه دوم خواست که زنهايشان را بفروشد و مردانشان را بردگان عرب قرار دهد.....
در اينجا اميرالمومنين ع (عليّ بن ابيطالب ع) اعتراض کرد که اينکار را نکن و اين حق را نداري چرا که رسول خدا ص فرموده است که بزرگان و گراميان هر قومي را گرامي بداريد.....

حال به تحریف این حدیث توسط آن شخص دقت نمایید :
" از حسین بن علی:
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس
قمی، صفحه ۱۶۴. "

تفاوت کاملا مشخص هست و نیازی به توضیح ندارد.


خب حال مقداری در مورد این حدیث بحث کنیم:

اول از جهت سندی:
این حدیث نزد علما ضعیف هست و این حدیث تقطیع دارد و نزد علما رجالی اصلا اعتبار ندارد


بحث محتوایی حدیث :

اولا مولف کتاب سفینة البحار این حدیث را در باب فضائل عجم ها بیان کرده !یعنی ایشان از این حدیث فضیلت برای عجم تلقی نموده .جالب است بدانید قبل از نقل این حدیث مرحوم شیخ عباس این آیه و حدیث را در تایید سخنش در فضیلت عجم ها نقل می کند :
تفسير علي بن إبراهيم : * ( ولو نزلناه على بعض الأعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين ) * ، قال الصادق ( عليه السلام ) : لو نزل القرآن على العجم ما آمنت به العرب ، وقد نزل على العرب فآمنت به العجم ، فهذه فضيلة العجم
خداوند در کتاب خود فرمود)هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم [= غير عرب‏]ها نازل مى‏کرديم... و او آن را بر ايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آورند!))
امام صادق علیه السلام فرمودند اگر قرآن بر عجم نازل می شود اعراب به آن ایمان نمی اوردند و این قرآن بر اعراب نازل گشت و عجم ها ایمان آوردند به پس این خود یک فضیلتی است بر عجم ها !!

ثانیا آیا واقعا عجم ها نمی توانند شیعه باشند و اصلا عجم بودن مخالفت با شیعه بودن و مسلمان بودن دارد ؟
لطفا این احادیث را ببینید :

أمالي الصدوق : عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : أصحاب القائم ( عليه السلام ) ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا أولاد العجم.
امالي صدوق از امام باقر(ع) : فرمود : اصحاب حضرت مهدي(ع)313 نفر واز فرزندان عجمند.

مستدرك حاكم:

قالوا : العجم يا رسول الله ؟ قال(ص) : لو كان الإيمان معلقا بالثريا لناله رجال من العجم
گفتند عجم اي رسول خدا ؟ پيامبر(ص) فرمودند : اگر ايمان در آسمان آويزان بود، مرداني از فارس به آن مي رسيدند.



ذكرت الأعاجم عند رسول الله صلي الله عليه وآله فقال: النبي صلي الله عليه [وآله] وسلم: «لأنا بهم أو ببعضهم أوثق مني بكم أو ببعضكم»

بغوي نقل ميكند : كه در نزد رسول الله از اعاجم سخن گفتم ؛ فرمودند: من به آنها يا بعضي از آنها بيشتر از شما يابعضي از شما اطمينان دارم


كنا جلوساً عند النبي صلي الله عليه وآله إذ نزلت سورة الجمعة فما نزلت هذه: (وآخرين منهم لما يلحقو ابهم) قالوا: من هؤلاء يا رسول الله؟ قال وفينا سلمان الفارسي، ثم قال: فوضع النبي صلي الله عليه وآله يده علي سلمان ثم قال: لو كان الإيمان بالثريا لناله رجال من هؤلاء

نزد رسول الله نشسته بوديم كه سوره جمعه نازل شدو هنگامي كه اين آيه "(وآخرين منهم لما يلحقو ابهم)" نازل شد ، پرسيدند : آنها چه كساني هستند ؟ فرمودند(در حالي كه سلمان نزد ما بود) رسول الله دستش را بر سلمان گذارد و فرمود : اگر ايمان در ثريا باشد ، مرداني از اين قوم به آن خواهند رسيد.

مستدرك علي السفينة:
لما ورد بسبي الفرس إلى المدينة أراد الثاني أن يبيع النساء وأن يجعل الرجال عبيد العرب ، . فقال أمير المؤمنين ( عليه السلام ) : إن النبي ( صلى الله عليه وآله ) : قال : أكرموا كريم قوم وإن خالفوكم ، وهؤلاء الفرس حكماء كرماء ، فقد ألقوا إلينا السلام ، ورغبوا في الإسلام ، وقد أعتقت منهم لوجه الله حقي وحق بني هاشم -

ترجمه :
هنگامي كه به اسير كردن ايرانيان دستور داده شد ، عمر خواست زنان را بفروشد و مردان را برده عرب كند ولي امير المومنين (ع) فرمود كه پيامبر فرموده اند : بزرگان هر قومي را بزرگ بداريد گر چه با شما مخالف باشند ....ادامه سخن امير المومنين(ع) : و اين ايرانيان ، حكيماني بخشنده هستند كه به ما صلح هديه كرد ه اند و به اسلام رغبت نشان داده اند ، پس من به خاطر خدا ، تمام حق خود و بني هاشم را مي بخشم و انها را آزاد ميكنم.


حال بد نیست نگاهی به قرآن هم داشته باشیم :

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
اى مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!

این آیه هم گذشت :
ولو نزلناه على بعض الأعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم [= غير عرب‏]ها نازل مى‏کرديم...واو آن را بر ايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آورند!))
و بیان شد که این آیه دلالت می کند بر اینکه عجم ها فضیلتی دارند .چون اگر این قرآن بر عجمها نازل می شد عرب ها به آن ایمان نمی اوردند و حال که بر اعراب نازل شده می بینیم که عجمها هم ایمان آورده اند که شاهدی از کلام امام صادق ع هم در این زمینه آورده ایم :
امام صادق علیه السلام فرمودند اگر قرآن بر عجم نازل می شود اعراب به آن ایمان نمی اوردند و این قرآن بر اعراب نازل گشت و عجم ها ایمان آوردند به پس این خود یک فضیلتی است بر عجم ها !

اما حال منظور حدیث امام از اینکه فرموده اند((و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم هستند ))چیست ؟
متن عربی حدیث : شيعتنا العرب ، وعدونا العجم
اگر دقت داشته باشید بیان نشده العرب شیعتنا و العجم عدونا بلکه بیان شده شيعتنا العرب ، وعدونا العجم.در برگردان فارسی هم می توان تفاوت این دو نوع بیان را فهمید:
الف : اعراب شیعیان ما هستند و عجم ها دشمنان ما هستند
ب:شعیان ما اعراب هستند و دشمنان ما عجم هستند.

این دو معنی کاملا با هم تفاوت دارند .که در روایت معنی دومی مطرح شده نه اولی.
در بیان اولی این مطرح می شود که گروه اعراب شیعه هستند و گروه عجم دشمن اهل بیت که این با نص آیات قرآن و رویات زیاد تضاد دارد و در حدیث هم این گونه بیان نشده.یعنی اگر در حدیث گفته شده بود العرب شیعتنا و العجم عدونا این معنی را می داد اما حدیث این گونه بیان نشده .بلکه به گونه دوم بیان شده یعنی گفته شیعتنا العرب.اینجا بیان شده شیعه ما عرب هستند.
خب وقتی به کتاب لغت مراجعه میکنیم می بینیم عرب و عجم معنی لغوی خاصی دارند .در حقیقت معنایی لغوی عرب به معنی با فهم وشعور و فصاحت هست و عجم به معنی خنگ و گنگ است .حال مشخص می شود معنی حدیث چیست یعنی شیعه ما عرب است .حال چه کسی عرب واقعی است آن کس که فهم داشته باشد ! واین فهم را ندارد مگر کسی که شیعه باشد و چه کسی عجم هست .آن کسی که واقعا نه فهم باشد .و نفهمد حق ولایت و امر امامت به دست چه کسی است .
در حقیقت ما ایرانی ها عرب (با فهم و درک ) واقعی هستیم و آن عربی که دشمن اهل بیت ع در حقیقت عجم واقعی است یعنی نه فهم !
می بینید که چه زیبا امام این سخن را بیان کرده اند و دشمنان ایشان چه مضحک و خنده دار این حدیث را تحریف نمو
 



دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : مهدی       

از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

بقیه در ادامه مطلب.....حتما بخونید....
 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 11:44 ::  نويسنده : مهدی       

 آدم های بزرگ در باره ی ایده ها سخن می گویند .

آدم های متوسط در باره ی چیز ها سخن می گویند .

آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند !
 

 را در ادامه ی مطلب بخونید...........



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 12:42 ::  نويسنده : مهدی       

هسته از بغل پله ها گذشت 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 12:38 ::  نويسنده : مهدی       

اجانب در کمین اند، انها نخوابیده اند شما نباید بخوابید، باید هوشیار باشید. آنها مشغول نقشه هستند . از طریق های مختلف با فرم های مختلف. امام خمینی(ره)

بقیه در ادامه ی مطلب 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : مهدی       

حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستاى «جى‏» (از روستاهاى اصفهان) فرزندى به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.

 ادامه ی مطلبو رو بخونید 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:, :: 21:56 ::  نويسنده : مهدی       

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....

محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از
سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
 



پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:, :: 21:52 ::  نويسنده : مهدی       

بهمن 1388-

 قبل از هر پاسخی دقت شود که ریشه‌ی این شبهه و تبلیغ اقامه‌ی نماز به زبان فارسی یا هر کسی به زبان خودش (انگلیسی، چینی و ...) به دهه‌ی آخر دوره‌ی پهلوی بر می‌گردد.   

مقصود اصلی از نماز «عبادت و بندگی» خداوند متعال است، اگر چه در این عبادت، راز و نیاز بنده با خالق و رب خود نیز صورت می‌پذیرد. و بندگی بدان شکلی است که معبود دستور می‌دهد و نه به آن شکلی که عبد می‌پسندد! که چنین عبادتی، عبادت خود است نه پروردگار.

شیطان نیز به خاطر همین نافرمانی و اختراع و اجتهاد در چگونگی عبادت از مقام قرب الهی رانده و اهل عذاب و جهنم شد. او که منکر وجود خداوند نگردیده بود، بلکه به خدا گفت: تو این عبادت سجده به آدم را از من بردار و من به گونه‌ای دیگر تو را عبادتی می‌کنم که هیچ بنده‌ای نکرده باشد! اما خداوند نپذیرفت. چرا که آن دیگر عبادت خودش بود و نه عبادت خداوند. عبادت یعنی اطاعت امر و نه فقط راز و نیاز.

البته دقت به این نکته ضروری است که وقتی باور و قبول کردیم که خداوند متعال علیم و حکیم است و نیازی هم به عبادت ما ندارد، بلکه بایدها، نبایدها و عبادات را به برای هدایت و رشد بندگان وضع کرده است، مشخص می‌شود که لابد حکمت‌ها و آثار متعددی در قانون وضع شده وجود دارد که تغییر آن، نه تنها آن آثار را از بین می‌برد، بلکه اساساً خروج از بندگی و اطاعت است.

به عنوان مثال یکی دیگر از حکمت‌های اقامه‌ی نماز به زبان عربی این است که بنده، به کمال بندگی آراسته ‌شود و کمال بندگی را معبودی که خالق، علیم و حکیم است می‌تواند تبیین کند و نه خود عبدی که محدود و جاهل است.

از حکمت‌های دیگر آن است که عبد در نماز هم چون یک نبی، کلام خدا را که افضل کلام است تکلم می‌کند و نه کلام خودش را و به نور کلام وحی منور می‌شود. خداوند متعال در باره‌ی همه سخنان پیامبر اکرم (ص) که انسان کامل و عبد خلص است می‌فرماید:

وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏ - عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى (النجم، 5،4،3)

و سخن از روى هوای [نفس] نمى‏گويد - نيست اين سخن جز آن چه بدو وحى مى‏شود - فرشته‌ای بس نيرومند او را تعليم داده است.

همه‌ی بندگان خدا باید با تأسی به نبی‌اکرم (ص) چنین باشند تا به کمال رشد و سعادت برسند. اما چون چنین امری برای همه‌ی بندگان میسر نیست، نماز توفیق و امکانی است که انسان بتواند در روز چند دقیقه، آن چه خداوند امر نموده را به همان شکلی که امر نموده به انجام رساند و در حین انجام آن، جز آن چه حق تعالی وحی نموده است را به زبان نیاورد. البته حکمت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد.

اما، نکته‌ی قابل توجه دیگر آن است که یکی از معجزات قرآن کریم، همان ادبیات کامل، جامع و معجز گونه‌ی آن است. باید توجه داشت که آن چه دارای اعجاز است، کلام وحی است و نه زبان عربی. لذا به هیچ وجه قابل ترجمه‌ی دقیق به زبان‌های دیگر نمی‌باشد و اگر با توضیحات و تفسیر نیز مقصود کلام تفهیم شود، بیان آن همه مطالب در نماز میسر نیست.

به عنوان مثال: در نماز سوره‌ی حمد را تلاوت می‌کنیم. ترجمه‌ی آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» چیست؟ در همه‌ی قرآن‌ها و زبان متداول ما چنین ترجمه شده است: «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان»، که ترجمه‌ای [اگر چه تا حدودی گویا]، ولی کاملاً غلط است! چرا که:

اولاً: اگر چه در عربی به نام نیز «اسم» می‌گویند ولی معنای اسم، «نام» نیست. یک معنای اسم، نشانه است. ولی ما در فارسی «آیه» را نیز نشانه ترجمه می‌کنیم. پس چه فرقی با هم دارند؟

اسم در واقع علامتی است که به اصطلاح انسان و هر موجود دیگری به آن داغ شده است. یعنی همین‌ که او را می‌بینی، متوجه می‌شوی که او خودش هیچ نیست. نبوده و پیدا شده، مخلوق، عبد و مروزق است و خالقی دارد قادر، علیم، حکیم، رازق ... و «بسم الله» یعنی این (مخلوق) فقط به نشانه‌ی «الله» داغ شده است و نه به هیچ نشانه‌ی دیگری. یعنی وجودش الله را معرفی می‌کند و آئینه تجلی اوست و نه هیچ اله و معبود کاذب دیگری را (مانند: بت، ماده‌ی اولیه و ...).

ثانیاً کلمه‌ی «الله» نیز اسم خاص است و قابل ترجمه نیست. چنان چه هیچ اسم خاص دیگری، هر چند با مسمی نباشد نیز ترجمه نمی‌شود.

ثالثاً ترجمه‌ی «خداوند» به عربی «صاحب» است و نه «الله» و ترجمه‌ی کلمه‌ی «بخشنده» به عربی «جواد» است و نه «الرحمن» و ترجمه‌ی «مهربان» نیز «رئوف» است و نه «الرحیم». پس، ترجمه‌ی جمله‌ی «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان» به عربی می‌شود: «بسم الصاحب الجواد الرئوف» که هیچ ربطی به «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد.

همین طور است بقیه کلمات. چنان چه ما در فارسی «حمد» را سپاس ترجمه می‌کنیم و معنای «شکر» نیز همان سپاس است و اگر از ما بپرسند که پس این دو واژه چه تفاوتی با هم دارند که در جایی «حمد» آورده می‌شود و در جایی دیگر «شکر»؟ پاسخ می‌دهیم: حمد نوعی شکر و سپاس توأم با پرستش است و بدین جهت فقط اختصاص به «الله» دارد. در حالی که شکر چنین نیست و ما شاکر مخلوقات نیز هستیم.

نکته‌ی قابل توجه دیگر آن که انسان فرصت زیادی برای راز و نیاز به زبان خود با خالق کریم و رب رحیم و مهربانش دارد. در روز می‌تواند 24 ساعت به زبان خود راز و نیاز کند، ولی نماز که والاترین عبادت است را باید به صورت کامل اقامه کند و کمال نماز به همان شکل و ترتیبی است که از جانب خداوند متعال امر شده و توسط نبی اکرم (ص) به ما ابلاغ شده است، نه آن شکلی که ما می‌سازیم.

جالب است که مدعیان اقامه‌ی نماز به فارسی (یا هر زبان دیگری)، نه تنها تا به حال خود حتی دو رکعت نماز به فارسی نخوانده‌اند، بلکه وقتی به سراغ یک نتیجه‌ی علمی (مثل فیزیک و شیمی و ...) و حتی یک نظریه‌ی تثبیت نشده و غیر علمی (به ویژه در مباحث علوم انسانی) می‌روند، به دنبال کتابی به زبان اصلی و آن هم به قلم صاحب نظریه و یا مکتشف می‌گردند و می‌گویند ترجمه گویا نیست. اما وقتی نوبت به سخن خدا (قرآن) یا نماز می‌رسد، دگر اندیش، تنوع خواه، قرائت جدیدی، نظریه پرداز و ... شده و اقامه‌ی نماز به فارسی را پیشنهاد می‌دهند!

هدف اصلی از تبلیغ این گونه انحراف‌ها، تحریف همه‌ی اسلام است. همین افراد خواهند گفت: مگر هدف از روزه، سلامت بدن نیست؟ پس چه اصراری به انجام آن در ماه مبارک رمضان است؟ هر کس هر وقت که توانست 29 یا 30 روز روزه بگیرد! سپس خواهند گفت: مگر هدف از حج، عبادت خدا و طواف به دور محوری (کعبه) که نشانه‌ی خدا باشد نیست؟ پس هر کس می‌تواند در هر زمان و هر کجا سنگی بگذارد و به دورش بچرخد! ـ چنان چه یکی از همین مدعیان عده‌ای را فریب داده بود و برای انجام مناسک حج، آنها را به بیابانی در کرج برده بود - و در آخر نیز به همان نظریه متحجرانه‌ی صدها سال پیش می‌رسند که:

عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست!

و در نهایت نتیجه می‌گیرند که فرقی بین مسلم و کافر نیست و بدین‌سان به نفی و تکذیب دین می‌پردازند. در حالی که عبادت، بندگی است و بندگی مستلزم «اطاعت» است. خدمت به خلق نیز اگر طبق امر خدا و برای خدا نباشد، عبادت نیست.
 



پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:, :: 21:48 ::  نويسنده : مهدی       

متأسفانه با ترویج فرهنگ غربی در دهه‌ی گذشته و دوران به اصطلاح «گفتگوی تمدن‌ها با تسامح و تساهل در قبال فرهنگ منحط غرب و مقابله‌ی همه‌ جانبه با فرهنگ اسلام در موضوعات و عرصه‌های متفاوت»، تلاش گسترده‌ای برای ترویج فرهنگ «والنتاین» در میان ملل مسلمان و به ویژه ایرانیان صورت پذیرفت. بدون آن که به ریشه، اهداف و تعارض آن با فرهنگ‌ ما اشاره‌ای شود!

والنتاین (Valentine)، داستانی ساختگی مربوط به سده‌ی سوم میلادی در روم باستان است که در سال 2002 توسط رسانه‌های غربی مطرح شد و به سرعت در میان همه‌ی ملت‌ها با فرهنگ‌های متفاوت ترویج شد و جالب آن که حتی در اذهان عمومی جهان غرب نیز این سؤال مطرح نشد که چرا تا کنون به (والنتاین Valentine) اشاره‌ای نشده بود؟ این داستان تخیلی و پوسیده‌ی تاریخی از کجا پیدا شد؟ و چه شد که فرهنگ استثماری به ناگاه آن را شناخت و به یاد بزرگداشت آن و اختصاص روزی به نام روز عشق افتاد؟!

خلاصه‌ی اصل داستان تخیلی بدین قرار است که گفته‌اند: در زمان فرمانروایی «کلودیوس دوم» در روم و در سده‌ی سوم میلادی، به نظامی‌گری توجه بسیاری می‌شد و فرمانروا به خاطر استثمار کامل سربازان، از ازدواج آنها ممانعت می‌نمود. اما کشیشی به نام (والنتاین Valentine) به صورت مخفیانه یا آشکار مبادرت به عقد سربازان با دختران مورد نظرشان می‌نمود.

فرمانروا پس از اطلاع از موضوع، وی را به زندان می‌فرستند، اما او در همان زندان عاشق دختر زندانبان می‌گردد! حال کشیش زندانی، دختر زندانبان را کجا دیده بود؟ چندبار دیده بود که عاشق هم شده بود؟ و به رغم سنت کشیشان به خودداری از ازدواج، چرا هوای ازدواج به سرش زده بود؟ و ... جزء سؤالات مطرح نشده و بی‌پاسخ است.

خلاصه این کشیش عاشق پیشه، به صورت مکرر برای معشوقه‌ی خود کارتی ارسال می‌نموده (حال از کجا این کارت‌ها را می‌آورده و چگونه ارسال می‌کرده نیز مطرح نیست) و روی آن کارت‌ها می‌نوشته: «From your Valentine – از طرف والنتاین تو»! و در نهایت نیز فرمانروا این کشیش عاشق پیشه را می‌کشد.

این داستان بی سر و ته عشقی، به ناگاه توسط آمریکایی‌ها از لا به لای ناکجا آباد کتب تاریخی یویانی پیدا می‌شود و روزی به نام روز عشق نامگذاری شده و فرهنگ منحط آن در دنیا منتشر می‌گردد(؟!)

علت اصلی نیاز فرهنگ و سیاست امپریالیسم غربی به چنین سوژه‌ای، خالی شدن از هر نوع محتوا و کشش انسانی، معنوی و عرفانی و خلاء ایمانی بود که ناخودآگاه و از روی فطرت منجر به ازدیاد گرایشات مذهبی در آمریکا و اروپا به ویژه در میان جوانان می‌گردید که در این میان ازدیاد گرایش به اسلام به عنوان زنگ خطری بود که در سنای آمریکا و اتحادیه اروپا بدان تأکید شد. لذا سعی کردند با بنا کردن چنین روزی به نام «روز عشق» و مسیحی جلوه دادن آن، هم خلاء را پر کنند و هم تبلیغاتی برای مسیحیت به انجام رسانند.

اگر چه این معانی، به ویژه در میان ملت شیعه‌ و ایرانی، که از یک سو قدمت پیدایش تمدنشان (مانند انگلیس، آمریکا و ...) به کشف مناطق بکر جغرافیایی توسط دزدان دریایی نمی‌رسد و از تاریخ غنی ملی چند هزار ساله برخوردار هستند و از سوی دیگر از سرچشمه‌ی فرهنگ غنی اسلام و تشیع که سرتاسر معنویت، عشق و محبت است برخوردار می‌باشند، رنگ و بوی پایداری نخواهد داشت.

اما، توجه به یک نکته بسیار ضروری است: همیشه تغییر گفتارها، تغییر رفتارها را به دنبال دارد و تغییر رفتارها نیز منجر به تغییر ساختارها می‌گردد و این همان هدفی است که غرب از ترویج فرهنگ خود در میان جوامع اسلامی تعقیب می‌کند.

بدیهی است مردمی که به جای عشق ورزیدن به خدای محبوبشان در هر لحظه و اقامه‌ی نماز و راز و نیاز عاشقانه با معشوق در هر روز حداقل 5 وعده، فقط یک روز در سال را روز عشق بدانند و معشوق را نیز دختر یا پسری که امسال با او دوست شده‌اند و شاید تا سال دیگر چند بار تغییرش دهند، بشناسند، دچار همان خلائی می‌شوند که مردمان غرب دچارش شده‌اند!

بدیهی است در فرهنگ غنی ما، چنین خلائی وجود ندارد و عمده‌ی مردم، به جای امیرالمؤمنین و ادبیات عاشقانه‌اش در دعای کمیل که با قلبی سرشار از عشق می‌گفت: «کجایی ای محبوب قلوب صادقین و این غایت آرزوی عارفین» و به جای عشاقی چون فاطمه‌ی زهراء علیهاالسلام، امام حسن و سیدالشهداء‌ و دیگر انسان‌های کامل، آن کشیش خلاف پیشه را اسوه‌ی عشق و عاشقی قرار نمی‌دهند. و سالروز تخیلی و استثماری (والنتاین Valentine) را ، در کنار سالروزهای عشق و عشق‌بازی حقیقی، چون شب‌های قدر، عرفه و ... قرار نمی‌دهند و عشق‌های مجازی با اداهای مصنوعی را جایگزین عشق‌های واقعی با محبت‌های صادقانه نمی‌گردانند و اجازه نمی‌دهند عشق و عاشقی نیز همانند غرب به سکس زودگذر و غم‌بار برای طرفین و در نهایت ناامیدی و سنگ مسلکی و حیوان صفتی مبدل ‌گردد و نمایش دروغین، کلک و حقه، جای ابراز عشق‌های صادقانه و تعهد‌آور را بگیرد.

خداوند متعال، آن عاشق و معشوق حقیقی، در خصوص نوع عشق و محبت بندگان خود می‌فرماید:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏ (البقره – 165)

بعضى از مردم به جای خدا، همتايانى [برای او] اختيار مى‏كنند و آنان را مانند دوست داشتن خدا، دوست می‌دارند. ولى آنان كه ايمان آورده‏اند شدت محبتشان به خداوند است [ما بقی محبت‌های آنان در راستای محبت الهی قرار دارد و اگر ببینند کشش یا جذبه‌ای سبب دوری آنها از محبوب می‌گردد، به آن دل نمی‌بندند].
 



پیام‌های حوادث کربلا در معرفی اسلام ناب محمدی (ص) در مقابل اسلام منافقانه‌ی یزیدی (مانند اسلام آمریکایی امروز) – برداشتن نقاب از صورت مدعیان و معرفی عملی همه‌ی اسلام در یک نیم‌روز از یک سو و در نتیجه نقش و تأثیر مستمر نهضت حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام در بیداری مردم در هر عصر و نسلی و جهت‌گیری آنان در مقابل کفار و طواغیت به هر نامی از سوی دیگر، سبب گردیده است تا دشمن هیچ‌گاه از آثار مثبت این نهضت برای مسلمین و نتیجه‌ی سوءاش برای خود مصون نماند، لذا مجبور است دشمنی و ظلم را هم چنان و در عرصه‌های مختلف ادامه دهد.

بدیهی است که ظلم، به کشتن ختم نمی‌گردد، بلکه اصل ظلم، به غصب حق و جایگزینی باطل به انحای متفاوت است که «تحریف» یکی از همان تاکتیک‌ها و سلاح‌های مؤثر محسوب می‌گردد و همیشه مورد استفاده غاصبین زورگو قرار گرفته است. لذا تحریف اهداف و تاریخ کربلا و عاشورای حسینی (ع) از جمله ظلم‌هایی است که به امام (ع)، اسلام و مسلمین به صورت مستمر تحمیل گردیده است.

ماجرای ساختگی دامادی حضرت قاسم (ع) نیز از جمله همین ظلم‌هاست که در راستای تبدیل یک نهضت الهی به یک درام احساسی صرف و بی‌منطق صورت می‌پذیرد!

در بحبوحه‌ای که همه‌ی اسلام (متشکل از امام و عده‌ای کمی از یاران) در مقابل همه کفر (سی‌هزار نفر سپاه تا به دندان مسلح و صدها هزار اذهان عمومی فریب داده شده) روبروی هم ایستاده‌اند و حتی شرایط آن قدر حاد است که امام (ع) فرصت اقامه‌ی نماز ندارد و دو رکعت نماز خوفی می‌خواند که طی آن محافظین‌اش به شهادت می‌رسند، در شرایطی که همگان می‌دانند فردا (عاشورا) همگی کشته خواهند شد و ...، ناگاه امام (ع) [العیاذ بالله] به هوس دامادی برادر زاده‌ی 13 ساله‌ی خود می‌افتد و می‌فرماید سریعاً حجله برپا کنید تا من قبل از شهادت، دامادی او را به چشم ببینم (؟!) درست مثل فیلم‌های هندی و درام‌های عشقی! آیا یک شخص عادی، هر چند مسلمان نباشد و از عقل و درایت کاملی نیز برخوردار نباشد، در چنان شرایطی چنین تصمیمی می‌گیرد؟! چه رسد به امام معصوم (ع)!

لذا این گونه اخبار، تحریفی بیش برای به گمراهی کشیدن مسلمین (به ویژه شیعیان امام) در طول زمان نیست و واقعیت ندارد. برای اطلاع بیشتر می‌توانید کتاب «حماسه‌ی حسینی» و «تحریف‌های عاشورا» به قلم استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) را مطالعه فرمایید.
 



دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : مهدی       

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت.
بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند.
در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟
مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

نتیجه ی اخلاقی:

اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم. همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم. باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها داد.
 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : مهدی       

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیم گرفتند که جزیره را به ۲ قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند کدام زود تر به خواسته هایش می رسد.

نخستین چیزی که هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرف کرد.اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.

هفته بعد دو جزیره نشین احساس تنهایی کردند.مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر کرد. روز بعد کشتی دیگری شکست و غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به طرف بخشی که مرد اول قرار داشت شنا کرد. در سمت دیگر مرد دوم هنوز هیچ همراه و همدمی نداشت.

بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمود. در روز بعد مثل اینکه جادو شده باشه همه چیزهایی که خواسته بود به او داده شد. اما مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت.

سرانجام مرد اول از خدا طلب یک کشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد یک کشتی که در قسمت او در کناره جزیره لنگر انداخته بود پیدا کرد. مرد با همسرش سوار کشتی شد و تصمیم گرفت جزیره را با مرد دوم که تنها ساکن آن جزیره دور افتاده بود ترک کند.

با خودش فکر می کرد که دیگری شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست چرا که هیچ کدام از درخواستهای او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.
هنگامی که کشتی آماده ترک جزیره بود مرد اول ندایی از آسمان شنید :
چرا همراه خود را در جزیره ترک می کنی؟”

مرد اول پاسخ داد:

نعمتها تنها برای خودم است چون که من تنها کسی بودم که برای آنها دعا و طلب کردم ، دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ کدام نیست

آن صدا سرزنش کنان ادامه داد :

تو اشتباه می کنی او تنها کسی بود که من دعاهایش را مستجاب کردم وگرنه تو هیچکدام از نعمتهای مرا دریافت نمی کردی

مرد پرسید:

به من بگو که او چه دعایی کرده که من باید بدهکارش باشم؟

او دعا کرد که همه دعاهای تو مستجاب شود .
 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : مهدی       

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند. روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش! مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.... سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد

روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.

مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....

نتیجه:

هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.
 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : مهدی       



جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف،

خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد. اما بی پول بود بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدائی کند.

دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می کرد که به یکباره پرتقالی را جلوی چمشش دید. بی اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و….

پرتقال را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت : بخور نوش جانت ، پول نمی خواهم.

سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلو دکه میوه فروش ظاهر شد. این دفعه بی آنکه کلمه ای ادا کند ،صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت ،فراری دهان خود را باز کرده گوئی میخواست چیزی بگوید، ولی نهایتاً در سکوت پرتقال ها را خورد و با شتاب رفت.
آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع می کرد، صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد. میوه فروش مات و متحیر شد وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت. عکس همان مردی بود که با لباسهای ژنده از او پرتقال مجانی میگرفت. زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی که او را معرفی کند نیز مبلغی بعنوان جایزه تعیین کرده بودند.
میوه فروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت.پلیس ها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند. سه چهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوه فروشی ظاهر شد، با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود او به اطراف نگاه کرد، گوئی متوجه وضعیت غیر عادی شده بود. دکه دار و پلیس ها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیر نظر داشتند. او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت و با بالا نگهداشتن دو دست خود به راحتی وارد حلقه محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر گردید.

موقعی که داشتند او را می بردند زیر گوش میوه فروش گفت:
” آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان .


سپس لبخند زنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد.میوه فروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد و در صفحه پشتش. چند سطر دست نویس را دید که نوشته بود :

من دیگر از فرار خسته شدم از پرتقالت متشکرم. هنگامی که داشتم برای پایان دادن به زندگیم تصمیم میگرفتم،نیکدلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت. بگذار جایزه پیدا کردن من ،جبران زحمات تو باشد...
 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:21 ::  نويسنده : مهدی       

 در زمانهاي قديم مرد دانشمندي بود كه پسري داشت و آن پسر علاقه‏اي به علم پدرش نشان نمي‏داد و در مورد دانش پدرش چيزي از او نمي‏پرسيد. آن مرد دانشمند همسايه‏اي داشت كه به نزد او مي‏آمد، پرسشهايش را با او مطرح مي‏كرد و مطالبي از او مي‏آموخت. تا اين‏كه زمان مرگ مرد دانشمند نزديك شد



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : مهدی       

 از واقعه بسیار مهم غدیرخم دو نکته مورد غفلت قرارگرفته است. یکی آنچه در پیرامون این واقعه رخ داده است و دیگر متن کامل خطبه غدیر که کمتر به ان پرداخته شده و عموم شیعیان از متن کامل آن بی خبرند. در اینجا تنها به مطلب اول اشاره ای خواهد شد.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : مهدی       

شرح خطبه ی پیامبر در غیدر خم حتما بخوانید...... 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : مهدی       

حركت امام حسين (ع) از مدينه به مكه ، از مكه تا كربلا به سمت کوفه و تغيير مسير از منزل اشراف به سوي كربلا ، سرشار از درس ها و آموزه ها و ظرافت هايي است كه با مطالعه دقيق راه و حوادث آن آشكار مي شود. . . 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 12:38 ::  نويسنده : مهدی       

كاروان‌ كربلا پس‌ از وداع‌ با پيامبر اكرم(ص) و حضرت‌ زهرا و امام‌ مجتبی‌(ع) شب‌ يكشنبه‌ بيست‌ و هشتم‌ رجب‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ مدينه‌ را به‌ سوی‌ مكه‌ ترك‌ كرد. امام‌ حسين‌(ع) از بيعت‌ با يزيد خودداری‌ كرده‌ و شبانه‌ همراه‌ خانواده‌ خويش‌ از مدينه‌ به ‌مكه‌ حركت‌ كرد. 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 12:30 ::  نويسنده : مهدی       

گوش فرا دهید......

 صدای پای کاروان می آید...

کاروانی که تا اندکی بعد حهان را عزادار میکند.

 کاروانی که با خون خود از اسلام دفاع نمود.

 کاروانی که چهره ی واقعی ظلم را نشان داد.

 کاروانی که صبر مسافران را به همه گان نشان داد.

 کاروانی که درس زندگی همراه با ایثار را به همگان نشان داد.

 وکاروانی که....



ادامه مطلب ...


جمعه 6 آبان 1390برچسب:, :: 14:49 ::  نويسنده : مهدی       

A woman had 3 girls.

خانمی سه دختر داشت.


One day she decides to test her sons-in-law.

یک روز او تصمیم گرفت دامادهایش را تست کند.


She invites the first one for a stroll by the lake shore ,purposely falls in and pretents to be drowing.

او داماد اولش را به کنار دریاچه دعوت کرد و عمدا تو آب افتاد و وانمود به غرق شدن کرد.


Without any hestination,the son-in-law jumps in and saves her.

بدون هیچ تاخیری داماد تو آب پرید و مادرزنش را نجات داد.


The next morning,he finds a brand new car in his driveway with this message on the windshield.

صبح روز بعد او یک ماشین نو "براند "را در پارکینگش پیدا کرد با این پیام در شیشهءجلویی.


Thank you !your mother-in-law who loves you!

متشکرم !از طرف مادر زنت کسی که تورا دوست دارد!


A few days later,the lady does the same thing with the second son-in-law.

بعد از چند روز خانم همین کار را با داماد دومش کرد.


He jumps in the water and saves her also.

او هم به آب پرید و مادرزنش را نجات داد.


She offers him a new car with the same message on the windshield.

او یک ماشین نو" براند "با این پیام بهش تقدیم کرد.


Thank you! your mother-in-law who loves you!

متشکرم!مادرزنت کسی که تو را دوست دارد!


Afew days later ,she does the same thing again with the third son-in-law.

بعد از چند روز او همین کار را با داماد سومش کرد.


While she is drowning,the son-in-law looks at her without moving an inch and thinks:

زمانیکه او غرق می شد دامادش او را نگاه می کرد بدون اینکه حتی یک اینچ تکان بخورد و به این فکر می کرد که:


Finally,it,s about time that this old witch dies!

بالاخره وقتش ر سیده که این پیرزن عجوزه بمیرد!


The next morning ,he receives a brand new car with this message .

صبح روز بعد او یک ماشین نو" براند" با این پیام دریافت کرد.


Thank you! Your father-in-law.


متشکرم! پدر زنت

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 20:30 ::  نويسنده : مهدی       

موسس سایت افشاگر ویکی لیکس در اظهاراتی شبکه اجتماعی فیسبوک را یک ابزار جاسوسی برای آمریکا توصیف کرد.به گزارش خبرگزاری مهر، “جولیان آسانگ” در مصاحبه اخیر خود با سایت “راشا تودی” گفت: فیسبوک تنفرآمیزترین ابزار جاسوسی است که تاکنون خلق شده است.

به گفته آسانگ فیسبوک یک گنجینه اطلاعاتی بسیار بزرگ از نام و سوابق افراد است که کاربران آن را به شکل داوطلبانه در اختیار این شبکه اجتماعی قرار می دهند، ولی این ابزار توسط دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مورد بهره برداری قرار می گیرد.

آسانگ در بخش دیگری از مصاحبه خود گفت: هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیسبوک اضافه می کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه های اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل می کند.

آسانگ مدعی نیست که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا شبکه اجتماعی فیسبوک را می چرخانند ولی به عقیده وی دسترسی این دستگاه ها به اطلاعات ذخیره شده در فیسبوک آن را به یک ابزار خطرناک بدل کرده است.



به اعتقاد آسانگ، موضوع این نیست که فیسبوک را دستگاه های اطلاعاتی آمریکا هدایت می کنند. مسئله این است که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا می توانند با روش های حقوقی و یا سیاسی این شبکه اجتماعی را تحت فشار قرار دهند.

وی در بخش دیگری از مصاحبه خود به مدارک و اسناد محرمانه دولت آمریکا که توسط ویکی لیکس افشا شده اند اشاره کرده و گفت که مدارک بسیار مهم هنوز برملا نشده اند.

آسانگ گفت: ما تاکنون فقط مطالب مخفی و طبقه بندی شده را افشا کرده ایم . تاکنون اسناد بسیار محرمانه به دست ما نیافتاده است. مطالب و مدارک واقعا شرم آور و بسیار مهم و جدی هنوز در اختیار ما قرار نگرفته ولی یک چنین مطالبی واقعا وجود دارد.


جولیان آسانگ در پایان این مصاحبه با حمله شدید به صنعت رسانه های گروهی گفت که اخبار و مطالب آنها به شدت کنترل شده و غیرواقعی هستند و عملا برای جلوگیری از وقوع جنگ و یا برکنار کردن دولت ها و سیاستمداران فاسد و خودکامه کاری انجام نمی دهند.

آسانگ افزود: به نظر من رسانه های گروهی موجود در کل آنقدر بد هستند که گاه آدم فکر می کند شاید بدون وجود آنها ما می توانیم دنیای بهتری داشته باشیم.

از تابناک

حقایقی تلخ از فیس بوک :



طبق مقرراتی که حین ثبت نام در فیس بوک پذیرفته اید، «فیس بوک مالک تمامی اطلاعاتی است که در اختیار آن می گذارید» و از این رو می تواند هرگونه که صلاح می بیند، از آنها استفاده کند.

برای مثال فیس بوک می تواند اطلاعات شما را به سازمان های مختلف بفروشد، عکس های شما را منتشر کند یا ایده های تجاری تان را استفاده کند. و این کار از نظر قانونی هیچ منعی ندارد.

این امر ممکن است هم اکنون برای شما بی اهمیت جلوه کند، ولی ارزش این اطلاعات را در بیست سال آینده در نظر بگیرید: زمانی که موقعیتی مهم از نظر سیاسی/اجتماعی/ اقتصادی دارید و یک جمله یا عکس از شما در جوانی می تواند اعتبار شما را از بین ببرد.

یا به زمانی فکر کنید که در یک معامله سیاسی، که معمولا مردم در آن ضرر می بینند، اکانت های کاربران مخالف یک دولت به آن دولت فروخته شود

Application

یا اپ، نرم افزارهای جانبی فیس بوک هستند. همانطور که حتما دیده اید، قبل از استفاده از یکی از این اپ ها، فیس بوک به شما هشدار می دهد که این اپ اجازه دسترسی به اطلاعاتی از پروفایل شما دارد. برای مثال، شما موافقت می کنید که یک اپ بتواند به تمامی دیوار شما یا عکس های شما دسترسی داشته باشد.

این اجازه دسترسی، صد در صد به معنای دزدیده شدن اطلاعات نیست، ولی به این نکته باید توجه کنید که: «تیم فیس بوک نظارتی بر نحوه عملکرد این اپ ها ندارد»، یعنی یک اپ می تواند اطلاعاتی که به آن دسترسی دارد را بدزدد و مورد سواستفاده قرار دهد، و تنها در صورتی که این موضوع تشخیص داده شده یا گزارش شود، فیس بوک جلوی آن اپ را میگیرد.

نظیر این اتفاق قبلا نیز افتاده است و چه بسا هم اکنون نیز در حال رخ دادن است و کسی متوجه آن نیست یا به خاطر حفظ اعتبار فیس بوک از انتشار خبر آن جلوگیری شده است.

برای روشن تر شدن قضیه، یک مثال را بررسی می کنیم:

من به عنوان یک فرد آشنا با برنامه نویسی، می توانم به سادگی یک اپ درست کنم که شامل یک کوییز می باشد. در کنار این کوییز، این قابلیت را قرار می دهم که تمامی استتوس ها و لینک های شما در دیتابیس دیگری در اینترنت کپی شود. با استفاده از این اپ، بدون متوجه شدن شما، تمامی این اطلاعات در اختیار من قرار خواهد گرفت و می توانم از آنها در جهت به خطر انداختن سلامت یا اعتبار شما استفاده کنم

درآمد فیس بوک

بیشتر درآمد فیس بوک از تبلیغات است. در سمت راست هر صفحه شاهد تبلیغاتی هستیم که فیس بوک به ازای هر کلیک بر روی آنها، هزینه ای از سفارش دهنده تبلیغ دریافت میکند. این هزینه، بر اساس مخاطبان متفاوت است. برای مثال، اگر مخاطبان تبلیغ از ایالات متحده آمریکا و بالای ۱۸ سال سن داشته باشند، هر کلیک روی تبلیغ ۱٫۴۵ دلار هزینه خواهد داشت! کافیست روی یکی از همین تبلیغ های سمت راست کلیک کنید تا ۱-۲ دلار از جیب صاحب تبلیغ بکاهید و به حساب فیس بوک بریزید.

شرایط سرویس دهی

Terms of Service

البته که هیچ کدام از ما حوصله خواندن ۲۰-۳۰ صفحه شرایط استفاده از فیس بوک یا هر نرم افزار دیگر را نداریم با زدن دکمه

I Agree

از آن رد می شویم. ولی توجه داشته باشید که تمام سواستفاده هایی که در دو قسمت قبل ذکر شد از طرف فیس بوک قانونی بوده، زیرا هرکدام از آنها دقیقا در سند شرایط سرویس دهی آمده و شما آن را پذیرفته اید. همانند یک قرارداد.

Facebook Addiction Disorder

اختلال اعتیاد به فیس بوک

بله، همچین اصطلاحی بین روانشناسان رواج پیدا کرده است.

بدیهی ست که با استفاده بیشتر از فیس بوک، از کیفیت روابط اجتماعی واقعی و همچنین میزان تمرکز روی فعالیت های ذهنی (درس، کار، …) می کاهید.

ماندگاری اطلاعات در فیس بوک

اطلاعات فیس بوک یک-آپ گرفته می شوند. با پاک کردن اطلاعات خود از فیس بوک، این اطلاعات در حقیقت از بین نرفته و در بک-آپ ها موجود می باشند.

البته از طرف فیس بوک ذکر شده است که سعی می شود اطلاعات پاک شده پس از مدتی بک آپ ها نیز پاک شوند.

عدم امنیت قطعی اطلاعات

در نهایت اگر اطلاعات شما توسط فیس بوک به کسی فروخته نشد، از اپ های فیس بوک نیز در امان ماندید و … بدانید که همیشه احتمال هک شدن شما یا فیس بوک وجود دارد.

به عنوان مثال: در سال ۲۰۱۰، دولت چین برای مشاهده نامه های جیمیل برخی مخالفین و فعالین حقوق بشر آن کشور، سیستم های گوگل را هک کرد.

یا هک وب سایت گاکر

Gawker

که در آن پسورد ۱٫۴ میلیون کاربر لو رفت.

هک کردن اکانت یک شخص خاص نیز در صورت دسترسی به شبکه کابلی یا بی-سیم مورد استفاده (شبکه دانشگاه، مودم ای.دی.اس.ال، …) حتی نیاز به دانش فنی ندارد و با استفاده از نرم افزارهایی ساده قابل انجام است.



نتیجه گیری

با وجود این مقدار از تهدیدات در دنیای مجازی، عقل سلیم حکم می کند عاقلانه در این راه قدم برداریم. صرف داشتن تنظیمات پرایوسی، دنیای مجازی را امن تلقی نکنیم و از اشتراک گذاری مطالبی که ممکن است در آینده بر علیه ما استفاده شوند بر حضر باشیم. هم اکنون برخی مدارس و کمپانی های خارج از کشور، اطلاعات پروفایل فیس بوک را برای گزینش مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری از دولت ها از اطلاعات فیس بوک به عنوان مدرک در دادگاه استفاده می کنند.

و مهم تر از همه، کسی از اهمیت اطلاعات به ظاهر بی ارزش پروفایل شما در بیست سال آینده خبر ندارد
 www.zohur.net/



ادامه مطلب ...


یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 13:21 ::  نويسنده : مهدی       

فیس‌بوک (به انگلیسی: facebook) شرکت ایجاد کننده وب‌گاه فیس‌بوک است که در ۴ فوریه ۲۰۰۴ به وجود آمد.[۱]از شبکه‌های اجتماعی مجازی است که به واسطه آن میتوان با دوستانی که دارای حساب کاربری در فیس بوک هستند عکس، فیلم یا پیغام به اشتراک گذاشت. فیس بوک هم اکنون به طور رایگان در اختیار مردم جهان قرار دارد.

وب‌گاه فیس‌بوک بیش از پانصد میلیون کاربر دارد و هم‌اکنون به ۴۰ زبان از جمله پارسی[۵]، قابل دسترس بوده و ۷۰ درصد از کاربران آن در خارج از ایالات متحده هستند.[۶]

محیط فیس‌بوک در واقع مجلسی از دوستان و آشنایان یک کاربر به‌شمار می‌آید. فیس بوک با ارائه امکان عضوگیری در تعداد بالا، به کاربران اجازه می‌دهد تا در هر لحظه دوستان جدیدی را به مجموعه دوستان خود اضافه کنند.[۷]

کاربران در فیس‌بوک دارای یک صفحه شخصی هستند. می‌توانند گروه تاسیس کنند و یا در گروه‌های دیگر عضو شوند. کاربران می‌توانند برای خود آلبوم عکس انتخاب کنند و افرادی را به لیست دوستانشان اضافه کنند.[۸]

کاربران می‌توانند برای یک هنرمند یا یک وب‌گاه و یا وبلاگ شخصی خود و شاید هم برای کالایی که تولید می‌کنند صفحه ای جداگانه طراحی کنند تا دیگران هم در آن صفحات عضو شوند و پیشنهادها و انتقادهای خود را ارائه دهند.[۹]

کاربران فیس‌بوک برای شما به پنج گروه طبقه‌بندی می‌شوند؛ دوستان، دوستانِ دوستان، اعضای هم‌شبکه، غریبه‌ها و کاربرانی که احیاناً بسته‌اید(بلاک کرده اید).[۱۰]

فیس‌بوک نرم‌افزارها، ابزارهای جانبی خاص و بازی‌های آنلاین گوناگونی دارد که کاربر می‌تواند با توجه به نیاز خود از آن‌ها استفاده کند.(در فیسبوک با نام Apps یاد شده است.)[۱۱]

جولیان آسانژ موسس وب سایت ویکی لیکس می‌گوید:

«فیس بوک تنفر آمیز ترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده‌است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیس بوک اضافه می‌کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل می‌کند.»[۱۲]

به گفته وی فیس بوک یک گنجینه اطلاعاتی بسیار بزرگ از نام و پیشینه ی افراد است که کاربران آن را به شکل داوطلبانه در اختیار این شبکه اجتماعی قرار می‌دهند ولی این ابزار توسط دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مورد بهره برداری قرار می‌گیرد. دسترسی این دستگاه‌های اطلاعاتی به اطلاعات ذخیره شده در فیس بوک آن را به یک ابزار خطرناک بدل کرده‌است.[۱۳]محتویات
۱ پیشینه
۲ فیس بوک در ایران
۳ کاربران فیس بوک در ایران
۴ ساخت فیلمی با محوریت فیس بوک
۵ کاربران
۶ درآمد
۷ منبع‌ها
۸ پیوند به بیرون

[ویرایش]
پیشینه

بنیان گذار فیس بوک جوانی به نام مارک زاکربرگ است که آن را در چهارم فوریه سال ۲۰۰۴ راه اندازی کرد. مارک زاکربرگ وب‌گاه فیس بوک را از اتاق خود در دانشگاه هاروارد آمریکا طراحی کرد و در تاریخ ۴ فوریه ۲۰۰۴ آن را به عنوان یک وب سایت اجتماعی ویژهٔ دانشجویان هاروارد راه اندازی کرد. اما سایت او فراتر از محدوده یک دانشگاه و دانشجویان آن، خیلی سریع مورد توجه قرار گرفت و چنان محبوب شد که تا آخر هفته دوم راه اندازی آن، بیش از نیمی از دانشجویان هاروارد درآن نام نویسی کردند و از آن به عنوان راهی برای ارتباط با یکدیگر استفاده می‌کردند و در کوتاه مدت، میلیونها نفر در این سایت ثبت نام کردند.[۱۴]


[ویرایش]
فیس بوک در ایران

فعالیت فیس بوک در ایران فراز و نشیب‌های زیادی داشته‌است .فیس بوک قبل از سال ۸۸ دوبار فیلتر ودوباره آزاد شده بود .اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ دوباره فیلتر شد . مسئولان ایران علت فیلتر شدن را نقض حریم شخصی افراد در این سایت بیان می‌کنند. در حالی که منتقدان علت را استفاده ی معترضان به نتایج انتخابات سال ۸۸ از این سایت برای سازمان دهی و آپلود فیلم و تصاویر را علت فیلتر شدن آن در سال ۸۸ بیان می‌کنند.
[ویرایش]
کاربران فیس بوک در ایران

فیس بوک در ایران حتی بیش تر از کشور‌های غربی مورد توجه قرار گرفت و فیلتر شدن این سایت در ایران موجب کاهش کاربران آن در ایران نشده‌است . هم اکنون بسیاری از مردم ایران عضو این سایت بوده و با استفاده از (V.P.N (Virtual Private network و فیلتر شکن به این سایت دست پیدا می‌کنند و قانون فیلترینگ را زیر پا میگذارند.


[ویرایش]
ساخت فیلمی با محوریت فیس بوک
نوشتار اصلی: شبکه اجتماعی (فیلم)


در سال ۲۰۱۰ دیوید فینچر فیلمی را با نام شبکه ی اجتماعی(فیلم) در مورد فیس بوک و زندگی مارک زاکربرگ بنیانگذار این سایت ساخت.[۱۵]
[ویرایش]
کاربران

بر اساس آمار منتشر شده در ماه می‌۲۰۱۱ تعداد کاربران فیس بوک به بیش از ۷۰۰ میلیون کاربر رسیده‌است که حدود ۷۰ درصد آن‌ها کاربران خارج از ایالات متحده هستند. بیشترین کاربران از کشور آمریکا هستند و در رتبه دوم کشور اندونزی قرار دارد. همچنین اکثر کاربران فیس بوک از قاره آمریکا هستند.[۱۶][۱۷]زمان تعداد کاربران روز سپری شده درصد افزایش
۲۶ اگوست ۲۰۰۸ ۱۰۰ میلیون ۱۶۶۵ ۱۷۸٫۳۸٪
۸ اوریل ۲۰۰۸ ۲۰۰ میلیون ۲۲۵ ۱۳٫۳۳٪
۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹ ۳۰۰ میلیون ۱۵۰ ۱۰٪
۵ فوریه ۲۰۱۰ ۴۰۰ میلیون ۱۴۳ ۶٫۹۹٪
۲۱ جولای ۲۰۱۰ ۵۰۰ میلیون ۱۶۶ ۴٫۵۲٪
۵ ژانویه ۲۰۱۱ ۶۰۰ میلیون ۱۶۸ ۳٫۵۷٪

[۱۸]

[ویرایش]
درآمدسال سود افزایش
۲۰۰۶ ۵۲ میلیون دلار --
۲۰۰۷ ۱۵۰ میلیون دلار ۱۸۸٪
۲۰۰۸ ۲۸۰ میلیون دلار ۸۷٪
۲۰۰۹ ۷۷۵ میلیون دلار ۱۷۷٪
۲۰۱۰ ۲۰۰۰ میلیون دلار ۱۵۸٪

[۱۹]

[ویرایش]
منبع‌ها
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Seward, Zachary M.. “Judge Expresses Skepticism About Facebook Lawsuit”. ۲۰۰۷-۰۷-۲۵.The Wall Street Journal. Retrieved on ۲۰۰۸-۰۴-۳۰.
↑ Zuckerberg: Facebook Revenue Estimates Of $۱٫۱ Billion “Not So Far Off..”
↑ “Chatty Zuckerberg tells all about Facebook finances”. The Wall Street Journal. Retrieved on ۲۰۰۸-۰۳-۰۶.
↑ Sorensen, Chris. “Facebook employees”. ۲۰۰۸-۰۳-۰۷.Toronto Star. Retrieved on ۲۰۰۸-۰۳-۰۷.
↑ fa-ir.facebook.com.
↑ مدیا نیوز، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ مند نیوز، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ خراسان، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ خراسان، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ مدیا نیوز، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ مدیا نیوز، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ فیس بوک یک وسیله جاسوسی است
↑ فیس بوک یک وسیله جاسوسی است
↑ راسخون، بازدید: نوامبر ۲۰۰۹.
↑ شبکه ی اجتماعی. ویکی‌پدیا. بازدید در تاریخ می‌۲۰۱۰.
↑ تعداد کاربران فیس بوک از مرز ۷۰۰ میلیون گذشت. وبگاه زوم‌ایت.
↑ آمار کاربران فیس بوک از ۷۰۰ میلیون نفر گذشت. وبگاه خبری دادنا.
↑ http://en.wikipedia.org/wiki/Facebook#cite_note-34.35.36.37.6
↑ ^ Kincaid, Jason (۲۰۱۰-۰۶-۲۲). "Zuckerberg: Facebook Revenue Estimates Of $۱٫۱ Billion “Not So Far Off..”". TechCrunch. http://techcrunch.com/2010/06/22/facebook-revenues/. Retrieved ۲۰۱۰-۰۷-۱۳
 



ادامه مطلب ...


جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : مهدی       

بشر امروزی و علوم انسانی روز دنیا، به دلیل نگاه ماتریالیستی و تک ساحتی اش در حوزه معرفتی به انسان و نگاه لیبرالی اش به انسان در حوزه عمل و افعال انسانی و نیز غفلت از نسبت انسان با خالق و به تبع آن غفلت از غایت و هدف از آفرینش او، نتوانسته است حقیقت انسان را بشناسد . البته دانشمندان علوم انسانی توانسته اند زوایایی از وجود پیچیده انسان را (آن هم زوایایی مرتبط با ساحت دنیوی انسان مثلاَ در روانشناسی) تا حدودی کشف کنند، اما هرگز...


 



ادامه مطلب ...


جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 18:0 ::  نويسنده : مهدی       

 از علامه اميني پرسيد: آخرين ذكرى كه على(عليه‎السلام) بر زبان مبارك جارى فرمود چه بود؟
مى‎فرمايد: بعضى مى‎گويند پس از وصيتى كه ذكر آن رفت امام علي(عليه‎السلام) لحظه‎اى بيهوش شد و چون به هوش آمد ديگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنيده نشد تا جان به جان آفرين تسليم فرمود.
 



ادامه مطلب ...


جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 11:44 ::  نويسنده : مهدی       

مقدمه

خداوند برای ایجاد تحول فرهنگی در هر عصری، از اعجاز استفاده کرده است.لذا شایسته است، همه کسانی که در این راستا ایفای نقش می‏کنند، برای تعمیق و تقویت اعتقادات از این دریچه وارد شوند.ولی معجزه عصر حاضر یعنی قرآن، به زبان عربی است که جنبه اصلی اعجاز آن، یعنی فصاحت و بلاغت قرآن، برای ما فارسی زبانان چندان قابل درک نیست.کما این‏که بی‏نظیرترین اشعار فارسی، برای کسی که با این زبان بیگانه است، هیچ تفاوتی با الفاظ عامیانه ندارد.ترجمه این اشعار هم زیبایی و فصاحت و بلاغت زبان اصلی را ندارد.در مورد قرآن نیز چنین است و صرف‏نظر از جنبه معنوی و معرفتی آن، جنبه اصلی اعجاز آن یعنی همان فصاحت و بلاغت و به تعبیری زیبایی و شیوایی کلام برای ما چندان ظاهر نیست.لذا بهتر است از بعدی وارد شد که برای همگان قابل درک و فهم باشد و قوه اعجاب آنان را برانگیزد.از جمله این موارد، اعجاز قرآن از جنبه ریاضی و عددی است.در این مجال سعی شده تا مجموعه‏ای از اعجاز عددی قرآن که تاکنون کشف و ضبط شده و در دسترس این‏جانب بوده است، به صورت فشرده و خلاصه ارائه شود.تفصیل مطالب را می‏توان از منابع به دست آورد.

 



ادامه مطلب ...


جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : مهدی       

آلبرت اینشتین در رسالۀ پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ”، یعنی : بیانیه” ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی‌ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانۀ اینشتین با آیت الله العظمی‌بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیدۀ شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامۀ مجلسی (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و … ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح میشده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل میکند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است … اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی‌پیشوایان شیعه در زمینۀ “انبساط و نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد….

همچنین اینشتین در این رساله “معاد جمسانی” را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی “معاد جسمانی ” را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” میداند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ “بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ “حسابی عزیز”…

000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکتهای اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی‌صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری میشود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.

گزيده ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA”RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری

پیشگفتار

در اوائل سال 1382 شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد 1310 ش ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی “فورد” در آمریکا و “بنز” در آلمان و “کنکورد” در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گرانقیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقهدار یهودی را به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماماً به خط خود انیشتین میباشد سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:

1/000/000 $ BENZ به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.

1/000/000 $ FORD به افتخار این که در آمریکا میزیست و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول 1963 م ) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است حال آن که در 1954 م ( سال نگارش این اثر ) هنوز 7 سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگوییهای اینشتین به شمار می­رود. نیز شاید سرنخهایی از معمای حیرتانگیز ترور زنجیرهای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا … ؟

500/000 $ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازیه – مقتول 1794 م در انقلاب / یا شورش / فرانسه – و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.

500/000 $: TITANICبه یاد بود کشته شدگان حادثه اندوهبار کشتی “تایتانیک” انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت 1955م) – کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله – بخشهایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن میشود.

شخصیتهای اصلی این رساله : آلبرت اینشتین (فوت مشکوک 1955 م) / الکساندر فلمینگ (فوت 1955م) آیت الله العظمی‌سید حسین بروجردی (فوت 1961میلادی) / نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری میکرد (فوت 1962م) / جان . اف . کندی ( مقتول 1963م) / علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در 1954م (= 1333 ش – سال نگارش این رساله) / حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت 1371 ش = 1992م ) که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان 22 ساله بود.

سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( 1954 – 1955 و باز 1955م ) و نیز سه تاریخ مرگ (1961 – 1962 – 1963 م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (1955 م ) مردهاند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابطها ( ع … پ … ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح … پ … ) به نامهای بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مردهاند؟

و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا “صندوق امانات سری انگلیس” به بهانه پرهیز از ایجاد “یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی” اجازه تکثیر این اثر علمی‌– مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمیدهد؟

سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه اینشتین / خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است : Herzliche Gru“&e von Einstein هرتسلیش گروشس فن آینشتاین = با صمیمانه ترین سلام‌ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی‌(*1) را پذیرفته ام / که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) (*2) از سال 1954 ( *3*) است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) (*4*) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود ( *5) . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید (*6*) اکتشاف فیزیکی من را – که کشف نیروی نهفته در اتم بود – همچون صاعقهای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامهای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است / برای خوانندگان گرامی‌( بعدی ) نیز مینویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – میدانند : من در آوگوست 1939 (*7) طی نامه ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز … باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقلترین و … خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی‌– در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی‌دنیا نمیشود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی‌خود قرار میدهد. اما وقتی آمریکا … آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمیتوانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی‌برای جنگ – حتی با خود نازیهای آلمان – استفاده شود سپس من نامهای به محضر شریف پیشوای اسلامی‌آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانیها بهراسند و دست به حمله اتمی‌به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید میکنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی‌بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد”

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر (*6 افتاد و توصیه‌های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود – این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس میکنم که هر گاه به یاد این حادثه میافتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر میشوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سالهای 1914 – 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 – 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت ترین موجودات جهان است !! … و در مقیاسهای کوچکتر نیز همواره ناکام بودهام / هنگامی‌که ورزشهای رزمی‌از جمله کاراته / جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {…} از شرق وحشی بیتمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد / من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید میکردم که چنین آداب و رسوم وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج میدهد … ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – 25)) مرقوم فرموده اید // در اسلام … حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !!// . آری ! سیاست فقط فکر لحظه‌های هیجان آور را در سر می‌آورد / حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب … بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل هنگامی‌که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن میدانستند – بپذیرم؟ / خود در جواب نامه ((ایکس – 32)) فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمیپذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید” لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی‌/ این پیشنهاد را رد کردم.
 



ادامه مطلب ...


جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 11:7 ::  نويسنده : مهدی       

 

 

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده كه با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به كانادابرویم"
ما به مدت یك هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی كه منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های كافی برای یك هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده كن
ما از اداره حركت خواهیم كرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار

 

 

زن با خودش فكر كرد كه این مساله یك كمی غیرطبیعی است اما بخاطر این كه نشان دهد همسر خوبی است دقیقا كارهایی را كه همسرش خواسته بود انجام داد..
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یك كمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید كه آیا او ماهی گرفته است یا نه؟

 

مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی كه گفته بودم برایم نگذاشتی؟"
جواب زن خیلی جالب بود...
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم

 

 



ادامه مطلب ...


شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, :: 16:37 ::  نويسنده : مهدی       

اگر بر اب روی،خسی باشی.اگر بر هوا پری،پرنده ای باشی.دل بدست آر تا کسی باشی. "خواجه عبدالله انصاری"
-
"
-
سلامت تن در دوری از حسادت است. "امام علی(ع)"
 -
"
-
آن که توانا تر است انسان تر می بخشد. "امام علی(ع)
 -
" -"  
 -
"
-
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری. "جبران خلیل جبران"
-
همین عیب برای دنیا بس است که وفا ندارد. "امام علی(ع)"
-
فرزندان و نسل جوان را محدود به آداب و اخلاق خویش نسازید،زیرا زمان انان غیر از زمان شما خواهد بود. "امام علی(ع)"
-
خوشبختی سراغ کسی میرود که فرصت اندیشی درباره بدبختی را ندارد. "امام علی(ع)"
 -

 

 



ادامه مطلب ...


شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : مهدی       

زیر هر سنگ قبر یک تاریخ کامل خوابیده است.                                                (ماکسیم کورکی)

امید در زندگانی همان قدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.                  (ویکتور هوگو)

انسان سعاتمند کسی است که از هر خطایی تجربه ای کسب کند.                        (سقراط)

تجربه میوه ای است که او را نمی توان چید مگر پس از رسیدن.              (ارسطو)

سقوط عمیق تر معمولا به خوشبختی بلندتر منتهی می شود.                                (شکسپیر)

با یک اراده ی قوی شرایط دیگر چندان اهمیت ندارد.                              (گوته)

پیروزی متعلق به کسانی است که بیش از دیگران استقامت دارند.                       (ناپلئون)

داروی خشم خاموشی است.                                                                        (سقراط)

چیزی که دانش می آراید راستی است.                                                           (بوعلی سینا)

تحمل و بردباری بالاترین جرات و جسارت است.                                                (پاستور)

به یکدیگر مهر بورزید ولی از مهر بند نسازید.                                        (جبران خلیل جبران)

صبر عبارتست از حفظ آرامش برای رسیدن به نتیجه.                              (شکسپیر)

سریعترین راه دریافت عشق بخشیدن آن به دیگران است.                                  (آلبرت انیشتین)


 



ادامه مطلب ...


جمعه 4 شهريور 1390برچسب:, :: 17:54 ::  نويسنده : مهدی       

سلام دوستان مدتی بود که وبلاگ خراب شده بود وبیشتر مطالب وبلاگ پاک شده شما اگه علت اونو میدونید بهم اطلاع بدید................... 



ادامه مطلب ...


جمعه 4 شهريور 1390برچسب:, :: 17:53 ::  نويسنده : مهدی       

مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن
منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن
شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه: زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن
معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام
پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم
پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده
منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه
شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت
معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه: کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق
پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و میاد
مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت...

 

 
   

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

سلام .به وبلاگ من خوش اومدین.امیدوارم که با خوندن مطالب لذت ببرید.البته بعداز خوندن مطالب نظریادتون نره.این وبلاگ موضوعات ومطالب متنوعی داره اعم از مذهبی،علمی،و.....
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دینی،داستان،ع





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 4082
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1